« آوازه » |
« آوازه »
خیلی تلاش کرده بودم، هر وقت پدر یا مادرم مرا می خواندند مشغول بودم و با لپ تاپم کلنجار می رفتم؛ از این وبلاگ به اون وبلاگ، از این سایت به اون سایت…
تمام سعیم را معطوف این کردم که وبلاگم جامع و کامل باشد با این وصف هنوز ته دلم اطمینانی نداشتم که آنچه باید باشد شده یا نه.
ماه محرم فرا رسیده بود؛ در دل کوچک من مثل تمام عالم شوری به پا شده بود، هر کجا را که نگاه می کردم حسین بود و حسین.
دلم می خواست من هم برای او کاری انجام دهم، کمکش کنم، آبی بیاورم، زخمی را مرهم نهم و…
اما من ناچیز کجا و یاری او کجا، ای دریغا ای دریغا ای دریغ…
وقتی فراخوان محافظین حریم زینبی را دیدم، بارقه ای در وجودم درخشید، فکری به خاطرم زد؛ یعنی می شد؟! می توانستم من هم کمکی کنم؟!!
خودکارم را برداشتم صفحه ای گشودم و چند سطری نوشتم از دل؛ دلی که می جوشید برای او، دلی که می تپید به نام او،
نامش را دست مایه دل نوشته ام کردم که نامش بهانه خلقت است.
امام حسین، امام حسین
از حسینیه دلم نوری درخشید و دست و قلمم را می برد به سوی او
شمشیر کربلایی نداشتم اما قلمی داشتم که به جای چکاچک تیغ، خش خشی بر صفحات می کرد و من که همه وجودم هوای درناهاست، این قلم برایم پر پروازی شد تا کوی دوست.
او را بر سپید رخشی سواره دیدم،
اهل و عیالش، خواهرش، همه حلقه وار پیرامونش؛
زمزمه هایش، حرف هایش و آخرین وداعش در گوش زمانه طنین انداز: «خواهرم حیا و عفت را، دین وآئین را، حجاب و عصمت را، حرم و حریم را به تو میسپارم» و دستی بر سینه خواهر و رفت،
آه او می رود دامن کشان…
قلمم یاریم کرد تا بنویسم حدیث درد را، حدیث غربت حسین را، حدیث عفت زینب را؛ حیا و عفتی که به من ارزانی شد، هدیه کربلا، سوغات دشت بلا، تا بمانیم باحسین تا بمانیم با زینب.
دل نوشته را با عشق به او در وبلاگم نهادم
«امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود…»
لینک دلنوشته را به فراخوان ارسال نمودم. مدتی گذشت، به همایشی دعوت شدم. همایش اختتامیه تجمع مجازی زینبیون. نمیدانستم چرا آنجا هستم.
مجلس باشکوهی بود، فعالین عرصه وبلاگ نویسی از سراسر استان دعوت شده بودند، مسئولین استانی و کشوری هم حضور داشتند.
شگفت زده شدم زمانی که مجری نام مرا جهت حضور و دریافت لوح تقدیر و جایزه خواند.
با ناباوری رقم می خورد. کنجکاو از مسئولین سوال کردم که این تقدیر برای چیست؟!!
وقتی سخن از دلنوشته ام به میان آمد تازه فهمیدم:
«این همه آوازه ها از شه بود»
آری امام حسین بود که به من آبرو داده بود، چه زیبا تجلی نموده:
” اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره “
*****
نویسنده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)
یا علی هر کس سرِ یاری دارد
این زمان هم تیغ ، هم قلم بردارد
#الحمدالله_کثیرا
تبریک به شما دوست خوبم.
سلام علیکم
احسنت بر شما بابت قلم بسیار زیبایتان
انشاالله همیشه موفق باشید…
اخلاص عمل عامل صعود تاخداست.امیدکه همیشه مخلص باشید.ازآنچه نوشته بودی لذت بردم ،وشایدتاخداپرواز کردم قلمت آسمانی است.متشکرم
سلام
چه افتخاری بالاتر از این که برای اهل بیت قلم زد.
موفقیتتان را تبریک میگم
ان شاءالله موفق باشید
التماس دعا
همیشه موفق باشی
تبریک میگم
سلام علیکم عزیزم.
دلنوشته شما بسیار زیبا بود.
بی شک پشت هر موفقیتی در مسیر اهل بیت علیهم السلام، انگیزه و خلوص نیتی خالصانه نهفته است.
امیدوارم قلم جانبخش شما در شناساندن ائمه علیهم السلام بخصوص خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها، سیاهه های نگاشته شده را به نور مبدل سازد.
باز هم منتظر مطالب و دلنوشته های شما دوست خوبم در وبلاگ «محافظین حریم زینبی» در کوثربلاگ و گروه «محافظین حریم زینبی» در کوثر نت هستیم.
با سلام و احترام
ضمن تشکر نوشته شما در وبلاگ طلبه نوشت منتشر شد
موفق باشید.
باسلام واحترام
بسیار زیبا بود دست نوشته شما
اجرتون بازینب کبری(س)
سلام. وبلاگ بسیار خوب و مفیدی دارید.
برای مشاهده مطالب سیاسی و اخبار روز به وبلاگ ما مراجعه نمایید و ما را از نظرات خوب تان بهره مند سازید.
با تشکر فراوان
ممنون بابت این مطلب زیبا
اجرتان با حضرت زینب(سلام الله علیها)
منتظر نگاه گرمتان در وبلاگ مدرسمون هستیم
سلام
ممنون از توجه شما
التماس دعا
در پناه امیرالمومنین
با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
موفق باشید
———————–
مقام معظم رهبری: (84/5/5)
ارزش فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) نبود، او صدیقهی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین» «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند.
فرم در حال بارگذاری ...