حریم آسمانی


حریم آسمانی

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی مثل نسیم سرد می گوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد... . . . . سلام دوستان ودختران عزیزآسمانی... به وبلاگ خودتون خوش اومدید.. امیدوارم اینجا لحظات خوشی داشته باشید . نظر بدید آسمانی ها منتظر حضور گرمتون هستم. مدیر وبلاگ : زینب بانو

موضوعات

  • همه
  • دختران شهر بهشت
  • مشق شب های دخترانه من
  • دلنوشته
  • مطالب تولیدی
  • پیامک
  • کلیپ
  • صوت و پاکدست
  • مقاله
  • پرسش و پاسخ
  • خاطره
  • کتاب
  • شعر و متن ادبی
  • جشن تولد ستاره ها
  • سبک زندگی
  • داستان
  • از حجاب دوروبر شما چه خبر
  • بازی حجاب
  • برسد به دست خدا
  • نرم افزار
  • اخبار حجاب
  • احادیث و روایات
  • احکام
  • شهدا و حجاب
  • محافظین حریم زینبی

  • آمار

  • امروز: 61
  • دیروز: 18
  • 7 روز قبل: 390
  • 1 ماه قبل: 1291
  • کل بازدیدها: 110685

  • صوت

    کد آهنگ

     
       
      " محجبه غافل "    

     

    ” محجبه غافل “

     

    شاید تا همین چند سال پیش، یکی از سخت‌ترین روزها و لحظه‌های زندگی‌ات، آن وقت‌هایی بود که فیلم دوربین عکاسی‌تان را پیش عکاس‌باشی شهر می‌بردی تاعکس‌های خانوادگی‌تان را ظاهر کنی.
    .
    با وجود تمام شوقی که برای ظاهر شدن عکس‌ها داشتی، اما باز حاضر بودی کس دیگری جای تو برود پیش عکاس‌باشی تا تو بیش از این خجالت نکشی. اما این راهکار نیز افاقه نمی‌کرد، آخر هرچه باشد او نامحرم بود.
    .
    آن روزها نه پوشیده بودن عکس‌های تو و دیگر اعضای خانواده، و نه محجوب و ناچار بودن عکاس باشی که دست قضای روزگار او را مشغول به آن شغل کرده بود هیچکدام نمی‌توانست از اضطراب و معذب بودن تو، در وقت ظاهر شدن عکس‌ها پیش نگاه عکاس‌باشی بکاهد.
    .
    امروز اما تو خودت عکس‌ها را بی‌هیچ اجبار و ناچاری تنها با یک لمس ساده، ظاهر می‌کنی و بجای چشمان عکاس باشی شهر، این‌بار هزاران نامحرم شاهد سیمای تو می‌شوند. گذر روزگار چه‌ها که بر سر آدمی نمی‌آورد. می‌بینی خواهرم؟
    .
    این روزها نامحرمان برای ورود به حریم قلبت، تو را با لفظ «بانو» خطاب می‌کنند و با گفتن «چقدر بهتون میاد»، حجابت را ستایش می‌کنند! تو نیز در این میانه باحجابت فخر می‌فروشی و با این توصیفات خشک و خالی، حالی به حالی می‌شوی و از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجی!
    .
    تو با این اوصاف باز مدام عکس‌های محجبه خود را به آدرس محله نامحرمان ناکجا آباد ارسال می‌کنی و مذبوحانه افتخار می‌کنی به چادری بودنت! آنوقت با تبختر و تفاخر فریاد می‌کشی «من حجاب را دوست دارم»! افسوس و صد افسوس! براستی حجاب اگر با عفاف همراه بود، بی‌شک مانع از نظر نامحرم و تحسین او می‌شد، و حالا که نیست خودش ابزاری برای بهتر دیده شدن است!
    .
    .
    دوستان پیشنهاد میکنم اسم خطاهای برخی خانم ها و یا آقایون رو غفلت بذاریم چون خیلی از ماها هنوز دین رو نشناختیم که این غفلت ها ازمون سر میزنه
    .

    منبع : www.cloob.com

    کلیدواژه ها: بی حیایی, عکس, لایک, محجبه, محجبه اینستاگرام, محجبه غافل, محجبه لایک بگیر
    موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت [یکشنبه 1396-06-26] [ 04:51:00 ب.ظ ]

    4 نظر »

       
      " افطاری با طعم همدلی "    

     

    ? افطاری با طعم همدلی

     

    ?برای اولین بار به چنین مجلسی دعوت شده بودم؛ چه شکوهی چه عظمتی، احساس غروری وصف ناپذیر وجودم را فراگرفته بود. اساساً هرگاه با چنین جمعی مواجه می شوم این احساس را دارم. هرگاه و هرجا #شیعیان در کنار #اهل سنت صمیمانه گرد هم می آیند عزت اسلام را به نمایش می گذارند و به حق می توان گفت نمایشی از حکمه وحدت را می توان دید.
    ?انما المومنون اخوة
    برادری نمادی از #همبستگی است #اتحاد و یک دلی.
    گرچه ، همزبان نبودیم اما هم دلیم، #همدلی از همزبانی خوشتر است.
    ?همه این زیبایی یک سو، حضور مردی بزرگ از خط مقدم رویارویی با دشمن خطی که در آن باید چشم در چشم #گرگ های کوه صهیون، آماده رویارویی و جنگ با آنها بود؛ از سوی دیگر بر این شکوه و زیبایی می افزود. سخنانش چه دلنشین بود. آهنگی از همدلی را می سرود. ترانه ای روح افزا از وحدت و #برادری.
    آنچه دشمن خونریز از آن واهمه دارد؛ و تمام سعی خود را معطوف آن داشته تا مبادا امت اسلامی یک صدا و یک دل شود. زیرا ندای یک دلی آنها چیزی جز : مرگ بر #اسرائیل نخواهد بود.
    تا این لکه ننگ از دامان سرزمین اسلامی پاک گردد.

    *****

    نویسنده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)

    کلیدواژه ها: اتحاد, اسرائیل, افطار, افطاری, افطاری با طعم همدلی, اهل سنت, برادری , سرزمین اسلامی, شیعه, شیعیان, همبستگی, همدلی, همزبانی, وحدت
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی  لینک ثابت [یکشنبه 1396-04-04] [ 10:25:00 ب.ظ ]

    2 نظر »

       
      « سفرنامه آفتاب »    

     

    « سفرنامه آفتاب »

     

    به امید رسیدن به آفتاب از گنبد کاووس راه افتادیم تا اینکه وارد شهر آفتاب شدیم.

    با دیدن گنبد طلایی رنگش اشک در چشمانم حلقه زد. زمزمه وار شروع به خواندن اذن دخولش کردم:«ءادخل یا رسول الله، ءادخل یا حجه الله، ءادخل یا ملائکه الله المقربین المقیمین فی هذا المشهد الشریف…»

    وقتی در صحن و سرای زیبایت قدم می زدم، فکر نمی کردم فرصت دیگری برای زیارتت نصیبم شود.

    بار گناهان بر پشتم سنگینی می کرد اما به لطف شما پس از گره خوردن قلبم با پنجره های ضریح زیبایت احساس می کردم تاریکی وجودم به روشنایی نورت زدوده شد.

    تجلی بهشت را می دیدم، بهشت موعود.

    اکنون که از سرزمین نور از جوار امام مهربانی ها، امام رضایت و مهر وعطوفت خارج می شوم؛ به سینه ام که نگاه می کنم می بینم چیزی را در حرمتان جا گذاشته ام. جای چیزی در فضای سینه ام خالی است. قلبی که با ضریح زیبایت آشنا شده و دیگر در سینه ام نیست…!

    بار دیگر عهد نامه ام را مرور می کنم، قطرات اشک از چشمانم سرازیر می شود و مثل هربار تاسف می خورم از اینکه چرا به اندازه کافی از وجودتان بهره مند نشدم.

    امید به بازگشت دوباره ، تنها سرمایه من است…!

     

    پی نوشت : در حریم ملکوتی امام مهربانی ها، آیینه رضایت خدا دعاگوی شما عزیزان کوثر بلاگی بودم.

    سالی پر از رحمت الهی، پر از برکت و پر از نگاه زیبای مهدی زهرا (عج) را برای شما آرزو می کنم.

    *****

    نویسنده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)

    کلیدواژه ها: آفتاب, امام رضا(ع), امام مهربانی ها, بهشت, دلنوشته, دلنوشته امام رضا(ع), سفرنامه, سفرنامه آفتاب, صحن, ضریح, عهد نامه, نور
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی  لینک ثابت [چهارشنبه 1396-01-16] [ 10:57:00 ب.ظ ]

    5 نظر »

       
      « آوازه »    

     

    « آوازه »

     

    خیلی تلاش کرده بودم، هر وقت پدر یا مادرم مرا می خواندند مشغول بودم و با لپ تاپم کلنجار می رفتم؛ از این وبلاگ به اون وبلاگ، از این سایت به اون سایت…

    تمام سعیم را معطوف این کردم که وبلاگم جامع و کامل باشد با این وصف هنوز ته دلم اطمینانی نداشتم که آنچه باید باشد شده یا نه.

    ماه محرم فرا رسیده بود؛ در دل کوچک من مثل تمام عالم شوری به پا شده بود، هر کجا را که نگاه می کردم حسین بود و حسین.

    دلم می خواست من هم برای او کاری انجام دهم، کمکش کنم، آبی بیاورم، زخمی را مرهم نهم و…

    اما من ناچیز کجا و یاری او کجا، ای دریغا ای دریغا ای دریغ…

    وقتی فراخوان محافظین حریم زینبی را دیدم، بارقه ای در وجودم درخشید، فکری به خاطرم زد؛ یعنی می شد؟! می توانستم من هم کمکی کنم؟!!

    خودکارم را برداشتم صفحه ای گشودم و چند سطری نوشتم از دل؛ دلی که می جوشید برای او، دلی که می تپید به نام او،

    نامش را دست مایه دل نوشته ام کردم که نامش بهانه خلقت است.

    امام حسین، امام حسین

    از حسینیه دلم نوری درخشید و دست و قلمم را می برد به سوی او

    شمشیر کربلایی نداشتم اما قلمی داشتم که به جای چکاچک تیغ، خش خشی بر صفحات می کرد و من که همه وجودم هوای درناهاست، این قلم برایم پر پروازی شد تا کوی دوست.

    او را بر سپید رخشی سواره دیدم، 

    اهل و عیالش، خواهرش، همه حلقه وار پیرامونش؛

    زمزمه هایش، حرف هایش و آخرین وداعش در گوش زمانه طنین انداز: «خواهرم حیا و عفت را، دین وآئین را، حجاب و عصمت را، حرم و حریم را به تو میسپارم» و دستی بر سینه خواهر و رفت،

    آه او می رود دامن کشان…

    قلمم یاریم کرد تا بنویسم حدیث درد را، حدیث غربت حسین را، حدیث عفت زینب را؛ حیا و عفتی که به من ارزانی شد، هدیه کربلا، سوغات دشت بلا، تا بمانیم باحسین تا بمانیم با زینب.

    دل نوشته را با عشق به او در وبلاگم نهادم

    «امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود…»

    لینک دلنوشته را به فراخوان ارسال نمودم. مدتی گذشت، به همایشی دعوت شدم. همایش اختتامیه تجمع مجازی زینبیون. نمیدانستم چرا آنجا هستم.

    مجلس باشکوهی بود، فعالین عرصه وبلاگ نویسی از سراسر استان دعوت شده بودند، مسئولین استانی و کشوری هم حضور داشتند.

    شگفت زده شدم زمانی که مجری نام مرا جهت حضور و دریافت لوح تقدیر و جایزه خواند.

    با ناباوری رقم می خورد. کنجکاو از مسئولین سوال کردم که این تقدیر برای چیست؟!!

    وقتی سخن  از دلنوشته ام به میان آمد تازه فهمیدم:

    «این همه آوازه ها از شه بود»

    آری امام حسین بود که به من آبرو داده بود، چه زیبا تجلی نموده:

    ” اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره “

    *****

    نویسنده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)

    کلیدواژه ها: آوازه, اختتامیه تجمع مجازی زینبیون, امام حسین(ع), امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود..., این همه آوازه ها از شه بود, تجمع مجازی زینبیون, حجاب, حضرت زینب(س), حیا, دلنوشته, دلنوشته امام حسین, عفت, ماه محرم, وبلاگ
    موضوعات: دلنوشته, مطالب تولیدی, محافظین حریم زینبی  لینک ثابت [جمعه 1395-11-29] [ 02:05:00 ب.ظ ]

    16 نظر »

       
      حجاب یعنی آلوده نشوی و آلوده نسازی    


    حجاب یعنی آلوده نشوی و آلوده نسازی

     

    سلام
    .
    .
    نمی گویم از زندگی دنیا بهره نگیر و لذت نبر.می گویم در این باتلاق فرو نرو و غرق نشو . سوار و مسلط باش و سعی کن که لذت ها و خوردن ها و خوابیدن ها و شادی ها و رنج های تو در برنامه ی تو باشد و روی حساب و نقشه باشد تا همین کارهای عادی با این انگیزه و هدف باعث حرکت و وسیله ی قرب تو باشد.مؤمن لذت می برد و عمیق ترین لذت ها را می برد به شرط آنکه به تمامی وجودش برسد و به تمامی نیازهایش فکر کند.وگر نه مثل کسی می ماند که غذا برداشته و از تشنگی به مرگ می رسد.
    .
    تو سعی کن امیر دنیا باشی نه اسیر آن.اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی باید هدف را فراموش نکنی و از حرکت چشم نپوشی.باید سنگ راه دیگران نباشی وگرد و خاک بلند نکنی در زن جلوه کردن ها و خودنمایی ها ریشه دار است. می خواهد چشم ها را به خودش جلب کند وزبان ها را به دنبال خود بکشد مواظب باش اسیر چشم ها و زبان ها نشوی وسعی کن تا به گونه ای حرکت کنی که خلق خدا را گرفتار حالت ها و رفتارت نسازی وآن هارا اسیر ننمایی که اگر کسی آلوده شد این آلودگی دامان تو را می گیرد وتو را رها نمی سازد.
    .
    حجاب یعنی همین دقت در برخوردکه آلوده نشوی وآلوده نسازی که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب فقط این نیست که زن خود را بپوشاند که زن ومرد هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است وکلاس و کوره است سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم ها و دل ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.
    .
    تو با این برنامه ی فراغت و معاشرت تو با این خودسازی و سازندگی می توانی همسر خوبی باشی که انسان سازنده در هر کجا که باشد کارساز و آموزگار است. سعی کن تا حالت ها و حرف ها و نگاه هایت دنیا و لذت ها وسرگرمی ها را در دلها بزرگ نکند و آن ها را از حرکت باز ندارد.
    .
    منبع : کتاب نامه های بلوغ استاد صفایی حائری

    کلیدواژه ها: استاد صفائی حائری, حجاب, حجاب یعنی آلوده نشوی و آلوده نسازی, دلنوشته حجاب, کتاب نامه های بلوغ, کتاب نامه های بلوغ استاد صفایی حائری
    موضوعات: دختران شهر بهشت, دلنوشته  لینک ثابت [پنجشنبه 1395-10-16] [ 02:34:00 ب.ظ ]

    11 نظر »
    « 1 2 3 4 5 ...6 7 »
     
    •  خانه  
    •  جزئیات صاحب وبلاگ  
    •  ورود  
    •  تماس