حریم آسمانی


حریم آسمانی

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی مثل نسیم سرد می گوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد... . . . . سلام دوستان ودختران عزیزآسمانی... به وبلاگ خودتون خوش اومدید.. امیدوارم اینجا لحظات خوشی داشته باشید . نظر بدید آسمانی ها منتظر حضور گرمتون هستم. مدیر وبلاگ : زینب بانو

موضوعات

  • همه
  • دختران شهر بهشت
  • مشق شب های دخترانه من
  • دلنوشته
  • مطالب تولیدی
  • پیامک
  • کلیپ
  • صوت و پاکدست
  • مقاله
  • پرسش و پاسخ
  • خاطره
  • کتاب
  • شعر و متن ادبی
  • جشن تولد ستاره ها
  • سبک زندگی
  • داستان
  • از حجاب دوروبر شما چه خبر
  • بازی حجاب
  • برسد به دست خدا
  • نرم افزار
  • اخبار حجاب
  • احادیث و روایات
  • احکام
  • شهدا و حجاب
  • محافظین حریم زینبی

  • آمار

  • امروز: 62
  • دیروز: 18
  • 7 روز قبل: 390
  • 1 ماه قبل: 1291
  • کل بازدیدها: 110685

  • صوت

    کد آهنگ

     
       
      چرا باید به شهدا اقتدا کنیم؟؟    

     

    چرا باید به شهدا اقتدا کنیم

    دلتنگی هایمان را چگونه بیان کنیم ، چرا … چرا آرامش نداریم …
    دلهایمان بی تاب است و پر از اضطراب …
    چشمانی که دیدن گناهان برایشان عادی شده و
    گوشهایی که از استماع گناه غرق در لذت می شوند …

    خداوندا میخواهم بگویم ما نفهمیدم که به اینجا رسیدیم …
    خداوندا عنایتی کن تا چشمها و گوشهایمان را پاک کنیم …
    قلبمان را با نور الوهیت جلا دهیم و زنگار بزداییم
    باید به شهدا اقتدا کنیم …

    اوج درد را زمانی میتوان فهمید
    که در رفتار و اعمال آنان دقیق شد و تفاوت امروز مان را
    منش آنها بسنجیم … وقتی شهید نظامی برای هنگام تلفن زدن در ایلام چشمش به بانویی می افتد
    و سه روز گریه می کند به درگاه خداوند که خدایا من نفهمیدم ناموس مردم را دیدم

    شهدایی که چنان مونس با کلام الله بودند که برای هر امری از آیات الهی مدد می جستند
    اما امروز قرآنها در طاقچه های خانه ها قرار گرفته و گاهی غبار رویی می شود

    خداوندا شهدایی که حتی در سخت ترین و سردترین شبها هم نماز شبشان ترک نمیشد
    را چگونه قیاس کنم با وجود سراسر تقصر و غفلتمان …

    مردان مردی که عبور گلوله های قرمز شبهای عملیات هراسی در دلشان ایجاد نمی کرد را چگونه قیاس کنم

    با خودمان که از گلوله های قرمز امروز هراس داریم

    گلوله های امروز همان فرهنگ تجمل گرایی و دوری از دین و ساده زیستی است … جنگ نرمی که جهادگر واقعی می طلبد

    چقدر آماده ایم .. چقدر خودسازی کرده ایم … چقدر پایبند آرمانهایمان تحت هر شرایطی و هر فشار محیطی هستیم …

    .. حواسمان هست ؟؟؟؟؟؟؟؟….

    کلیدواژه ها: بی دینی, حجاب, خود سازی, خون بهای شهدا, شهدا, شهید, چادر
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, شهدا و حجاب  لینک ثابت [چهارشنبه 1394-08-27] [ 08:19:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      بسم رب الشهدا و الصدیقین...    

     

     

    بسم رب الشهدا و الصدیقین…

    من واقعا نمی دونم چه جوری می خایم قیامت تو چشمای امام نگاه کنیم ؟! بگیم ما با معرفتا چی کار کردیم با میراثش؟! تا حالا مادر شهید رودیدی؟؟ تا حالا حس یه مادرکه بچه اش رو تکه تکه بر گردونن لمس کرده ای ؟؟ دیدی یه مادر شهید با عکس پسرش حرف بزنه؟!!
    دیدی یه مادر شهید استخونهای جوان قد بلندش رو بغل کنه و باحسرت بگه پسرم روزی که برای اولین بار بغلت کردم از الان سنگین تر بودی؟!! دیدی یه مادر شهید هر وقت جوانی رو همراه با مادرش می بینه نگاهش رو تا اونجایی که چشم کار می کنه دنبالشون بدرقه می کنه و اشک از چشماش می ریزه؟!! دیگه کسی نیست دست پدر پیر شهدا رو بگیره و بیاره اون ور خیابون!!! راستی ما کاری برای این مادر ها و پدر ها و شهداشون نکردیم اما هرچی از دستمون میومد کردیم تا فراموش بشن اکثر شهدای ما جوان بودند جوان های ما چه طوری حق این شهدا رو ادا کردند؟!! حق مادر شهدا را چه طوری ادا کردیم ؟!! تاحالا با دیدن بچه یه شهید حس کردی اگر بابا نداشتید چه می شد؟!! تاحالا بچه یه جانباز قطع نخایی رو دیدی که نمی دونه بقل بابا چه مزه ایه و آرزو داره برا یه بارم شده بابا شو تموم قد ببینه نه روی صندلی؟!! تاحالا بچه یه جانباز شیمیایی رودیدی که صدای باباش رو همیشه با سرفه شنیده و آرزو داره برای چند ساعت هم که شده باباش سرفه نکنه و بتونه براش از بچه گی هاش بگه!!! هروقت رفتی بغل بابات و با مهربونی صورتد روبوسیده فکر کردی اگه الان بابات دست نداشت چه طوری می تونست اینقدر قشنگ و مهربون نوازشت کنه؟!! ما بنا نبود اینجوری بشیم !!! مابنا نبود به شهدا جاخالی بدیم!!! مابنا نبود جانبازانمون روخونه نشین کنیم!!! خونشون رو مفت بفروشیم !!! نفت هم گران شده!!! خانه هم گران شده!!! نان و… همه و همه گران شدند!!! فقط خون ارزان شده!!!خون شهدا ارزان شده!!! شهدا فراموش شدند!!!طفلکی بچه های شهدا!!! وقتی مارو می بینند چقدر جای خالی باباشون رو بیشتر حس می کنند!!! عجب روزگاری شده!!! جوان های زمان طاغوت شدند شهید همت /باکری / خرازی و… اماجوان های زمان انقلاب شدند اکس خور !!! اکس فروش!!! کراکی!!! فشن و… عجب جوان های با غیرتی ابرو گرفته !!! 2014 پاچه های شلوارها بالا تا… دیگه چی می خواستند شهدامون!!! دیگه اسم خیابان هامون هم داره خود به خود عوض میشه!!! خیابان مواد فروش ها!!! قرص فروشها!!! خیابان…!!! انگاری اونا از یه سیاره دیگه ای بودند!!! از یه عصر دیگه اونا فهمیدن این دنیای پوچ جای موندن نیست اونها مال اینجا نبودند!!!اینجا مال ماها هستش که موندیم محکم بچسبیم به زمین که آسمون مال ماها نیست!!! می گفتند نذارید امام تنها بمونه… ما جوانهای امروزی ما جوانهای انقلاب کاریکاتور امام رو کشیدیم!!! گفتند خواهرا… بعد از ماهم حجاب شما بهای خون ما هستش!!! ما هم عمل کردیم و اصلا بی حجاب نشدیم!!! همه حرفایی که میگن دروغه!!! اصلابی حجاب نیست توی شهرهای ما اینهایی که دارن راه می رن و اون شکلین عروسک هستند !!! سارا و دارا هستند!!! یا باربی های تازه مسلمون شده هستند!!!خوب عروسکم خوشگلش خوبه هرچه خوشگل تر مشتریش بیشتر اینطورنیست!!! کجا رهسپاریم با سری بلند و سینه ای ستبر روی خون شهدا داریم پا می زاریم خدا به دادمون برسه..!

    (الاحقر:مظفری)

     

    کلیدواژه ها: حجاب, خون شهدا, شهدا, مادر شهید, چادر
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, شهدا و حجاب  لینک ثابت  [ 08:17:00 ب.ظ ]

    2 نظر »

       
      "همسرانه های شهدا"    

     

    همسرانه های شهدا

    ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ

    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮ ﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ ﮔﻮﺷﺘﻮ

    ﻣﯿﺒﺮﻡ ..

    ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ ﺍﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ

    ﻧﯿﺴﺖ

    …………………………………….

    ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ

    ﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :

    ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ

    ……………………………………..

    ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽ

    ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ :

    ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ

    ………………………………………

    ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ :

    ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ

    ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ …

    ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ :

    ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ .. ﺁﯾﺎ

    ﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ .. ؟

    ……………………………………….

    ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ

    ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ :

    ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ … ؟

    ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ

    ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ..

    ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ .. ؟

    ………………………………………..

    ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ

    ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :

    ” ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ …”

    ………………………………………..

    بیایید برای شریک زندگی خود همسرانه ای شهدایی بسازیم

    منبع :http://harimeasemani.blogfa.com

    کلیدواژه ها: شهدا, شهید, همسر, همسرانه های شهدا
    موضوعات: شهدا و حجاب  لینک ثابت  [ 08:15:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      "متن تکان دهنده ویژه شهدا و حجاب"    

     

    متن تکان دهنده ویژه شهدا و حجاب

    آی شهدا دست ما رو بگیر …
    بی سیم هایی که شما میزدید و بی سیم هایی که ما الان میزنیم خیلی تفاوت داره .
    شرمنده ایم بخدا …

    همت همت مجنون
    حاجی صدای منو میشنوید
    همت همت مجنون
    مجنون جان به گوشم
    حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
    محاصره تنگ تر شده …
    اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
    خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ….
    اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
    خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
    عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده …
    همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان

    فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
    حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
    ولی کو اخوی گوش شنوا…
    حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
    همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….

    کو اونایی که گوش میدن.حتی میان و به این نوشته های ماهم میخندن چه برسه به عملش
    حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
    کمک می خوایم حاجی …….
    به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند

    داری صدا رو…….
    همت همت مجنون…….

    حکایت ما الان اینه،

    ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته، کاش یه تیکه سیم می موند باش سیم خودمونو وصل کنیم به شهدا

    ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم. ولی بازم امیدمون به خودشونه.

    یه نگاهی به خودتون بکنید و راهتون رو عوض کنید.بخدا پشیمون میشید

    شهدا شرمنده .دستمون رو بگیر

    کلیدواژه ها: حجاب, حیا, شهدا, شهید همت, عفت, متن تکان دهنده, چادر, گناه
    موضوعات: دلنوشته, شهدا و حجاب  لینک ثابت  [ 08:12:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      "چادر خون بهای شهدا"    

     

    چادر خون بهای شهدا

    بیمارستان از مجروحین پرشده بود…

    حال یکی خیلی بد بود…

    رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت…

    وقتی دکتراین مجروح را دیدبه من گفت بیاورمش داخل اتاق عمل…

    من ان زمان چادربه سرداشتم.

    دکتراشاره کردکه چادرم را دربیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم…

    مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود،به سختی گوشه ی چادرم را گرفت و بریده بریده وسخت گفت:

    من دارم میروم تا تو چادرت رادرنیاوری. مابرای این چادر داریم میرویم…

    چادرم در مشتش بودکه شهید شد.

    از آن به بعد در سخت ترین و بدترین شرایط هم چادرم را کنارنگذاشتم…

    ( راوی:خانم موسوی،یکی از پرستاران دفاع مقدس)

    شادی روح شهدا صلوات

    حجاب همان چادریست که پشت در سوخت ولی از سر فاطمه (س) نیفتاد

    …اللہم عجل لولیڪ الفرج.

    کلیدواژه ها: بیمارستان, حجاب, خون بهای شهدا, دکتر, شهدا, شهید, مجروح, پرستار, چادر
    موضوعات: خاطره, شهدا و حجاب  لینک ثابت  [ 08:09:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 2 3 »
     
    •  خانه  
    •  جزئیات صاحب وبلاگ  
    •  ورود  
    •  تماس