حریم آسمانی


حریم آسمانی

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی مثل نسیم سرد می گوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد... . . . . سلام دوستان ودختران عزیزآسمانی... به وبلاگ خودتون خوش اومدید.. امیدوارم اینجا لحظات خوشی داشته باشید . نظر بدید آسمانی ها منتظر حضور گرمتون هستم. مدیر وبلاگ : زینب بانو

موضوعات

  • همه
  • دختران شهر بهشت
  • مشق شب های دخترانه من
  • دلنوشته
  • مطالب تولیدی
  • پیامک
  • کلیپ
  • صوت و پاکدست
  • مقاله
  • پرسش و پاسخ
  • خاطره
  • کتاب
  • شعر و متن ادبی
  • جشن تولد ستاره ها
  • سبک زندگی
  • داستان
  • از حجاب دوروبر شما چه خبر
  • بازی حجاب
  • برسد به دست خدا
  • نرم افزار
  • اخبار حجاب
  • احادیث و روایات
  • احکام
  • شهدا و حجاب
  • محافظین حریم زینبی

  • آمار

  • امروز: 19
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 372
  • 1 ماه قبل: 1273
  • کل بازدیدها: 110667

  • صوت

    کد آهنگ

     
       
      «امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود...!»    

    «امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود…!»

     

    از خانه بیرون آمدم.

    کوچه «شهید مظفری» تابلوئی است که هر بار دیدنش مرا به فکر فرو می برد؛ او که بوده، کجا شهید شده؟…

    پیچ و خم های محله را طی کردم و تابلوهایی که هر یک به نام شهیدی است؛ سر از خیابان درآوردم، خیابانی شلوغ و پر سر و صدا.

    خیابان انقلاب، یک سو میدان آزادی و سوی دیگر میدان امام حسین. غرب این خیابان آزادی است و شرق آن امام حسین.

    با خودم گفتم: «زینب کمی سوی آزادی برو شاید آنچه می خواهی در آن سو باشد.»

    راهم را به سوی غرب کج کردم، هر قدم که بر می داشتم خاطرم مکدر می شد؛ مکدر از رنگ ها و مدل های جور واجور؛ حجاب هایی که نبود، بی حجابی هایی که بود و نگاه های غریبی که مرا با چادر مشکی و بلندم زیر زخمه سیلی می گرفت و هزاران حرف های ناگفته و تمسخر های آشفته، نگاهم حیران و قلبم آزرده.

    خدا را شکر هنوز چیزی از انقلاب دور نشده ام بهتر است برگردم.

    به آزادی و بی غیرتی، به آزادی و بی عفتی، به آزادی و لودگی پشت کردم و رو به سوی امام حسین بازگشتم.

    با هر قدم به یاد امام حسین(علیه السلام) می افتادم؛ رشادت و عظمتش، مردانگی و غیرتش، آزادگی و همتش، و غربت و شهادتش…

    «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست     وین چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست»

    نمی دانم چرا هر وقت به حسین(علیه السلام) می اندیشم به یاد زینب کبری(سلام الله علیها) می افتم، گویا جدایی بینشان هرگز رقم نخورده است.

    «السلام علی قلب زینب الصبور و علی لسانها الشکور»

    تو که بودی؟ صبر از صبر تو شرمنده!

    استقامت از قامت خمیده تو بالنده!

    بردباری و شکر گزاری در مصیبت ها درسی است از تو.

    حجابت، عفت و عصمتت برایم درسی فراموش نشدنی است.

    اظهار عجز پیش ستمگران نکردی!

    سرافراز ماندی و با شجاعت پوزه کریه دشمنان را به خاک مالیدی که «ما رایت الا جمیلا»

    تو منادی آزادی و غیرتی، تو طلایه دار حریت و عزتی،

    تو رهرو راه آزادی و عبودیتی، تو نمونه حریت و ولایتی…

    در راستای انقلاب به سوی امام حسین که قدم می نهی جای جای تاکسی ها صدا می زنند: «امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود…»

    نه!

    من می خواهم چون حربن یزید ریاحی پای پیاده به امام حسین(علیه السلام) برسم.

    چون در این قدم قدم ها تا امام حسین(علیه السلام) دریا دریا معرفت نهفته است.

    با هزار امید از انقلاب به سوی امام حسین رهسپارم؛ شاید که بیابم گمشده ام را، شاید که بیابم خویشتنم را.

    قدری که پای نهادم در این راه دیدم که باز از هر سو مردمی بیگانه از این مسیر و از امام حسین(علیه السلام) هریک شتابان به دنبال چیزی رهپویند.

    با خود لختی اندیشیدم، آیا به راستی نگاه من به امام حسین(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) و شهید و شهادت همان نگاهی است که دیگران دارند؟!

    اینان برای من چه مفهومی دارند؟ این واژه ها چیستند؟ تنها کلماتی در کنار هم و بی معنا؟! یا حقایقی ژرف و حیات بخش!

    نه همگان اینگونه نمی اندیشند.

    آن ها به این عبارات تنها به عنوان اسم خیابان ها و کوچه ها نگاه می کنند تا مبادا خانه خود و مسیر خود را گم کنند!

    نه!

    برای حسینی زیستن تنها نام حسین کافی نیست

    برای زینبی بودن تنها نام زینب کافی نیست

    باید رسم زینب را آموخت تا زینبی شد…

    ****

    نویسنده و گوینده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)


    دریافت ویدیو

    کلیدواژه ها: اربعین, امام حسین, امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود..., بی حجابی, بی عفتی, بی غیرتی, تاکسی, حجاب, حربن یزید ریاحی, حضرت زینب, خاطره اربعین, خیابان, خیابان انقلاب, دلنوشته اربعین, دلنوشته اربعین، غم کربلا، راهپیمایی مجازی کربلا, دلنوشته امام حسین, رسم زینبی, رشادت, شرق, شهید مظفری, صبر, غرب, غیرت, ما رایت الا جمیلا, مردانگی, میدان ازادی, میدان امام حسین, ولایت, کوچه
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, کلیپ, شهدا و حجاب, محافظین حریم زینبی  لینک ثابت [شنبه 1400-07-03] [ 02:56:00 ب.ظ ]

    2 نظر »

       
      « امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود...! »    

    « امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود…! »

    نویسنده و گوینده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)

    ادامه »

    کلیدواژه ها: ازادگی, امام حسین, امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود..., انقلاب, بی غیرتی, حجاب, حربن یزید ریاحی, حضرت زینب, دلنوشته امام حسین, شهادت, شهید مظفری, صبر, عفت, غرب, غیرت, ما رایت الا جمیلا, کربلا, کوچه
    موضوعات: دختران شهر بهشت, مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, کلیپ, شهدا و حجاب, محافظین حریم زینبی  لینک ثابت [پنجشنبه 1399-07-17] [ 03:45:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      " صاحب دلان سر می دهند "    

     

    ? صاحب دلان سر می دهند

     

    ?صدای هلهله ی دشمن خبر از شهادت یکی از یاران می داد. پس از آخرین فریاد شادی دشمن، نو داماد تازه رسیده، نزد مولا آمد. او که هنوز اسلام را نشناخته، نمازی نخوانده بود تا چه رسد به تشیع و درک حقیقت ولایت، اما تمام وجودش را عشق فرا گرفته بود؛ عشقی که به حسین زهرا داشت؛ عشقی که او را از هجله دامادی به صحرای کربلا کشانده بود تا دفاعی کند از حریم حرم؛ تا شاید مرحمی باشد بر زخم های دل زینب.

    او به جبهه می رفت و نگاه نگران مادر و همسرش در پی او…

    چنان پر شد فضای سینه از دوست                                                  که ذکر خویش گم شد از ضمیرم

    ?دل را که بفروشی خریدار دارد. مشتری را تو باید انتخاب کنی.

    دل را نباید ارزان فروخت، که حرم خداست.

    القلب حرم الله

    چون دل خدایی شد سر و جان بی مقدار می شود.

    سر باختن انتهای قصه صاحب دلان خدایی است.

    چیزی نگذشت که سر وهب بر فراز نی در آسمان پرواز می کرد، تا چون دلش، سر نیز خدایی شود.

    ?چشمان تاریخ سر وهب نو داماد را دنبال می کرد که دید سر بریده ی رضا اسماعیلی بر فراز نی شده و چیزی نگذشت که دیده ها خون گریست در غم محسن حججی.

    شهید سر جدایی که راه وهب را شناخت تا خون گلویش لبهای تشنه ی او را سیراب کند. تا سرش چون دل خدایی شود.

    ?صاحب دلان سر می دهند.

    آری همگی ندای هل من ناصر و هل من معین حسینی را لبیک گفتند تا نزد فاطمه فردای قیامت سربلند باشند.

    *****

    نویسنده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)

    کلیدواژه ها: رضا اسماعیلی, سر, صاحب دلان, صاحب دلان سر می دهند, عاشورا, محسن حججی, وهب, کربلا
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, شهدا و حجاب, محافظین حریم زینبی  لینک ثابت [یکشنبه 1396-07-02] [ 11:35:00 ب.ظ ]

    7 نظر »

       
      نگاه به نامحرم ، راز هفده ساله این شهید    

     

    نگاه به نامحرم ، راز هفده ساله این شهید

     

    با سلام

    برای خدایی شدن و رنگ و بوی الهی گرفتن لازم نیست امام معصوم و یا مرجع تقلید بود
    این را شهدای هشت سال دفاع مقدس ثابت کردند
    به قول آن عالم بزرگوار ره صدساله را یک شبه طی کردند
    هر شهیدی به عقیده ی من رازی در دل دارد ، رازی که از سایر انسان ها او را متمایز ساخته
    منظور از راز ، اخلاق حسنه ، سجایای اخلاقی و سیره ی عملی خاص و ویژه در رفتار و گفتار است
    که گمنام مانده و دراختیار عموم قرار نگرفته و ما و شما از آنها بی خبریم
    شهید حسن فاتح یکی از این شهداست ، پانزده سال بیشتر سن نداشت ،
    در همان اوایل حضور در جبهه های جنگ اسیر شد و پس از مدتی به درجه رفیع شهادت نایل آمد
    اما پیکر پاک و مطهرش در همان عراق ماند و بعد از هفده سال به وطن بازگشت
    خیلی از شهدا همینطور بودند ولی وقتی پیکرشان به میهن بازگشت و یا بعد از مدتی مفقودالاثری پیکرشان تفحص شد
    چیزی جز پاره ای استخوان و یک پلاک نبودند اما این شهید بزرگوار بعد از هفده سال با پیکری سالم به زادگاهش بازگشت
    از خانواده پرس و جو کردند و سرانجام علت این اتفاق مشخص شد
    خانواده می گفتند حسن به هیچ نامحرمی نگاه نکرد (نه نامحرم های خیابانی و غریبه بلکه نامحرم به معنای واقعیش)
    وقتی مهمانی خانوادگی می شد بعضا ادیتش می کردند به او میگفتند حسن جان زن عمو و یا زن دایی را صدا کن
    اما حسن سر خود را به نشانه ی شرمندگی پایین می انداخت و میگفت میدانید که اینهارا نمیشناسم اینکار را به من میگویید و میخواهید اذیتم کنید
    آری به همین علت است که پیامبر اسلام میفرماید:
    نگاه به نامحرم تیری زهرآلود از ناحیه شیطان است. هر کس از ترس خدا آن را ترک گوید، خدا به او ایمانی می‌دهد که شیرینی‌اش را در دل احساس کند
    و در جای دیگر می فرمایند :
    چشمتان را فرو بندید تا شگفتی‌ها را ببینید
    چه شیرینی بالاتر از شهادت و چه شگفتی بالاتر از اینکه بعد هفده سال این بدن خاکی سالم به میهن و آغوش خانواده باز گردد
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
    یازهرا

    پ.ن 1: شهید حسن فاتح از شهدای استان گیلان و شهرستان لنگرود هستند
    پ.ن 2: مزار شهید در گلزار شهدای شهرستان لنگرود واقع شده است

    منبع : سایت قسم

    کلیدواژه ها: حسن فاتح, شهدای لنگرود, شهید حسن فاتح, شهید حسن فاتح از لنگرود, نگاه به نامحرم ، راز هفده ساله این شهید
    موضوعات: شهدا و حجاب  لینک ثابت [یکشنبه 1395-09-21] [ 10:39:00 ب.ظ ]

    2 نظر »

       
      خوب شد شهدا وایبر و تلگرام و واتس اپ ندارند...!!!    

     

     

    خوب شد شهدا وایبر وتلگرام و واتس اپ ندارند !

    و الا حتمایک نفر از این ضد_انقلاب های مخالف اسلام در این گروه های اجتماعی ادشان میکرد
    بعد هم با منشنی مثلا مینوشت:

    @ hemmat @ jahanara

    بیایید ببینید آخر هم حرف ماشد!
    جان و جوانی تان را برای چه از دست دادید؟
    پرتکرارترین وصیتتان که
    «خواهرم حجابت، برادرم نگاهت»بود
    را در این پروفایل ها ببینید!
    وچه حالی پیدا میکردند همت و جهان_آرا وقتی آبشار موهای رنگارنگ ناموس وطن را بدون حجاب در آغوش مردانشان میدیدند؟…

    1،2،3!لبخند بزنید !چیک!

    لبخند بزنید
    لبخند بزنید به اعتقاداتمان که زیر چکمه های GM TV وmanotoوFARSI 1 له شد
    لبخند بزنید به غیرتی که از مردانمان گرفتند
    تابا هیکل و مدل آرایش ناموسشان به همدیگر پز بدهند
    لبخند بزنید به بازی ای که خوردیم وکلاه گشادی که فهمیدند چگونه سرمان کنند!
    جالب تر؛آن موقعی میشد که یکنفر همان موقع یکی از این پست های بانمک میگذاشت
    انگار خون شهدا فقط به چهار لخته موی لُخت ما حساسیت داشت!

    فکر کنم دیگر طاقت نمی آوردند

    Hemmat is typing:

    خواهرم!
    دزد که برخانه مان زد
    یک وقت نان و آبمان را میبرد
    سخت است
    ولی دوباره کار میکنیم ودر می اوریم
    اما سخت تر موقعی است
    که چیزی پیدا کند و آبرویمان راببرد…
    انوقت حاضریم زندگیمان را هم بدهیم تا انرا از چنگش دربیاوریم!
    نان که سهل است
    غیرت!ان چیزی است که برایش خونمان را هم میدهیم
    jahan ara is typing:

    بچه ها!
    شهر اگر سقوط کرد فدای سرتان
    دوباره میجنگیم وپسش میگیریم
    مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند!

    Hemmat left group
    Jahanara left group

    منبع :http://harimeasemani.blogfa.com

    کلیدواژه ها: تلگرام, حجاب, خون شهدا, شهدا, فضای مجازی, واتس اپ, وایبر, چادر
    موضوعات: شهدا و حجاب  لینک ثابت [شنبه 1395-01-21] [ 04:44:00 ب.ظ ]

    4 نظر »
    1 2 3 »
     
    •  خانه  
    •  جزئیات صاحب وبلاگ  
    •  ورود  
    •  تماس