" امید را در تو دیدم " |
امید را در تو دیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
صبح دمیده است ، صبح چهلمین سال
چهل سال آزادی ،استقلال و اسلام مداری و دین خواهی
چهلمین بهار آزادی در سرمای بهمن ماه
چهلمین سال استقلال و رهیدن از زیر یوغ استکبار و استثمار
چهلمین بهار شکفتن گل ولایت مداری در بوستان معرفت
چهلمین بهار رشد و بالندگی استعداد ها در گلزار انقلاب اسلامی
برگرفتیم غبار 2500 ساله را از چهره این مرز و بوم
دستی کشیدیم بر این آینه تا خویشتنمان را بنمایاند به ما
طی کردیم در این چهل سال مسیر بودن تا شدن را
آموختیم الف بای درس جهاد را
از معلمی آسمانی که هویتمان بخشید
او که نفس قدسی اش از قم تا نجف
از نفل لوشاتو تا تهران و جماران، هستی مان بخشید
او که با همت الهی اش همّت ها ساخت و باکری ها و برونسی ها
چمران ها و بهشتی ها و مطهری ها و تهرانی مقدم ها و صیاد ها و همدانی ها و حججی ها
همتّی ساخت که تمام زندگی اش را به گفته مادرش خلاصه کرده بود در دو سه تا کاسه و سه تا بشقاب و یک سفره و یک قوطی شیر خشک بچه آنهم در عقب ماشینی ؛ و هر وقت مادرش می گفت:« پسرم بیا شهرضا برات خانه می خرم». می گفت :«اصلا حرف این چیزها را نزن، دنیا هیچ ارزشی ندارد . مادر جان من دنیا را گذاشتم برای دنیا دارها، خانه هم باشد برای خانه دار ها…»
شهید دکتر چمران که در فرازی از آخرین نوشته اش چنین نگاشته:
« در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید
ای پا های من ، سریع و توانا باشید
ای دست های من قوی و دقیق باشید
ای چشم های من ، تیزبین و هوشیار باشید
ای قلب من این لحظات آخرین را تحمل کن
ای نَفس مرا ضعیف و ذلیل مگذار…»
و آمدیم تا در سایه سار رهبری فرزانه نشستیم
او که فرزند روح الله بود و روحش از جنس روح بلند روح الله
کلامش به گرمای کلام او
نگاهی نافذ و بصیر
همراهش در کشتی انقلاب در دریای مواج و خروشان تنهائی
نشستیم تا برهاند ما را از فراز و فرود ها، از فتنه ها و نامردی ها ، کم کاری های بی همتان عافیت طلب
دل دادیم به رهنمود های حکیمانه اش ، که می دید آنچه ما ندیدیم
و می بیند آنچه ما نمی خواهیم ببینیم
او که از صفای بصیرت و صدق دلِ چون آیینه اش از بی اعتمادی به آن سوی آب ها گفت و نشنیدیم
از عهد شکنی شب نشینان ،بیممان داد و اعتنایش نکردیم
او که درس های امام بت شکن را برایمان به زیبائی و شیوایی دیکته کرد و چه زیبا گفت:
«درس امام ، روحیه ، ذهن و عمل انقلابی است»
و می مانیم با او
و می مانیم با ولایت
تا فردا که صبح امید می دمد از پگاه
صبحی که پایان می دهد نا امیدی را
صبحی که سیاهی شب تاریک را میزداید از دل ها
صبح ظهور
او خواهد آمد ،او که عالمی را در انتظار خود نهاده
اللهم عجل لولیک الفرج
*****
نویسنده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)
سلام ىوست عزیزم
تصمیم گرفتیم با همکاری شماعزیزان معضلات و مشکلات مربوط به زنان رابررسی کنیم .
لطفا وارد لینک شویدنوشته را خوانده و در این مورد نظر خود راثبت کنید تا انشاالله بتوانیم درجهت رفع آن اقدام کنیم.
گروه مطالعات زنان حوزه علمیه خواهران اصفهان
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D8%B1%D9%81%D8%B9-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86
سلام علیکم.خیلی زیبا بود
ما با ولایت زنده ایم.
اللهم عجل لولیک الفرج
به خاکریز ما هم سری بزنید
https://blog-shahidebrahimhadi-.kowsarblog.ir/
باتشکر شهادت نصیبتان
اللهم عجل لولیک الفرج
در وبلاگ ما نظر دهید https://ivan.kowsarblog.ir/
سلام علیکم
متن خیلی زیبا و قشنگ بود خدا قوت
ان شا الله ظهور امام زمان
با سلام و احترام
مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گردید.
موفق باشید
فرم در حال بارگذاری ...