حریم آسمانی


حریم آسمانی

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی مثل نسیم سرد می گوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد... . . . . سلام دوستان ودختران عزیزآسمانی... به وبلاگ خودتون خوش اومدید.. امیدوارم اینجا لحظات خوشی داشته باشید . نظر بدید آسمانی ها منتظر حضور گرمتون هستم. مدیر وبلاگ : زینب بانو

موضوعات

  • همه
  • دختران شهر بهشت
  • مشق شب های دخترانه من
  • دلنوشته
  • مطالب تولیدی
  • پیامک
  • کلیپ
  • صوت و پاکدست
  • مقاله
  • پرسش و پاسخ
  • خاطره
  • کتاب
  • شعر و متن ادبی
  • جشن تولد ستاره ها
  • سبک زندگی
  • داستان
  • از حجاب دوروبر شما چه خبر
  • بازی حجاب
  • برسد به دست خدا
  • نرم افزار
  • اخبار حجاب
  • احادیث و روایات
  • احکام
  • شهدا و حجاب
  • محافظین حریم زینبی

  • آمار

  • امروز: 113
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1234
  • 1 ماه قبل: 3500
  • کل بازدیدها: 113831

  • صوت

    کد آهنگ

     
       
      «امید را در تو دیدم»    

     « امید را در تو دیدم »

    بسم الله الرحمن الرحیم

    صبح دمیده است ، صبح چهل و دومین سال

    چهل و دو سال آزادی ،استقلال و اسلام مداری و دین خواهی

    چهل و دومین بهار آزادی در سرمای بهمن ماه


    برگرفتیم غبار 2500 ساله را از چهره این مرز و بوم

    دستی کشیدیم بر این آینه تا خویشتنمان را بنمایاند به ما

    طی کردیم در این چهل و دو سال مسیر بودن تا شدن را

    آموختیم الف بای درس جهاد را

    از معلمی آسمانی که هویتمان بخشید

    او که نفس قدسی اش از قم تا نجف

    از نفل لوشاتو تا تهران و جماران، هستی مان بخشید

    او که با همت الهی اش همّت ها ساخت و باکری ها و برونسی ها

    چمران ها و بهشتی ها و مطهری ها ……

    همتّی ساخت که تمام زندگی اش را به گفته مادرش خلاصه کرده بود در دو سه تا کاسه و سه تا بشقاب و یک سفره و یک قوطی شیر خشک بچه آنهم در عقب ماشینی ؛ و هر وقت مادرش می گفت:« پسرم بیا شهرضا برات خانه می خرم». می گفت :«اصلا حرف این چیزها را نزن، دنیا هیچ ارزشی ندارد . مادر جان من دنیا را گذاشتم برای دنیا دارها، خانه هم باشد برای خانه دار ها…»


    و آمدیم تا در سایه سار رهبری فرزانه نشستیم

    او که فرزند روح الله بود و روحش از جنس روح بلند روح الله

    کلامش به گرمای کلام او

    نگاهی نافذ و بصیر

    همراهش در کشتی انقلاب در دریای مواج و خروشان تنهائی

    نشستیم تا برهاند ما را از فراز و فرود ها، از فتنه ها و نامردی ها ، کم کاری های بی همتان عافیت طلب

    دل دادیم به رهنمود های حکیمانه اش ، که می دید آنچه ما ندیدیم

    و می بیند آنچه ما نمی خواهیم ببینیم

    او که از صفای بصیرت و صدق دلِ چون آیینه اش از بی اعتمادی به آن سوی آب ها گفت و نشنیدیم

    از عهد شکنی شب نشینان ،بیممان داد و اعتنایش نکردیم

    او که درس های امام بت شکن را برایمان به زیبائی و شیوایی دیکته کرد و چه زیبا گفت:

    «درس امام ، روحیه ، ذهن و عمل انقلابی است»


    و می مانیم با او

    و می مانیم با ولایت

    تا فردا که صبح امید می دمد از پگاه

    صبحی که پایان می دهد نا امیدی را

    صبحی که سیاهی شب تاریک را میزداید از دل ها

    صبح ظهور

    او خواهد آمد ،او که عالمی را در انتظار خود نهاده

    اللهم عجل لولیک الفرج

    *****

    نویسنده و گوینده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)

     


     

    دریافت ویدیو

    کلیدواژه ها: 22 بهمن, آزادی, استقلال, اللهم عجل لوایک الفرج, امام خامنه ای, امام خمینی, امید, امید را در تو دیدم, انقلاب, انقلاب اسلامی, او, او خواهد امد, بصیرت, بهمن, تهران, جماران, جهاد, دهه فجر, راز ماندگاری انقلاب, رهبر, روح الله, سرباز ولایت, شهید باکری, شهید برونسی, شهید بهشتی, شهید مطهری, شهید همت, شهید چمران, قم, نجف, نفل لوشاتو, همت, ولایت, چهل و دومین
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, کلیپ, محافظین حریم زینبی  لینک ثابت [چهارشنبه 1399-11-22] [ 03:51:00 ب.ظ ]

    3 نظر »

       
      « او »    

    بسم الله الرحمن الرحیم  

    ناخوانده بر ما مهمان شد

    مگر نمیداند میهمان، آرام جان است

    ولیکن چون نفس

    خفه سازد گر درون آید و بیرون نرود

    خانه نشینمان کرده

    در جامعه فاصله ایجاد کرده

    مبادا قرنطینه شده باشیم و خود نمیدانیم؟!

    بلاخره ندانستم که این فاصله ها همان قرنطینه است یا همان فاصله های طبقاتی است

    چون هرکس از طبقه رئسا و وزراء که میزبانش شد؛ محظوظ شد و لذت برد و هر بیچاره ای که دستی داد و رویش را بوسید یا به دیار باقی شتافت یا به کوما رفت

    مدتی است در خانه ام

    دار و دیوار

    سقف

    به من نزدیک شده اند

    احساس غریبی است

    سینه ام تنگی می کند

    دم و باز دم هایم به هم تعارف می کنند

    نگاه خسته ام دیگر حوصله ورانداز ندارد

    تنهایی کلافه ام کرده

    گوشی برای شنیدن حرفهایم نیست

    دیگر حتی “خودم” به حرف های دلم گوش نمیدهد

    خسته ام خسته

    خانه ام ابریست

    باید از این زندان رها شد

    اما به چه امید

    به امید انسانیت فراموش شده

    یا وجدانهای خفته

    یا برجهای چند قلوی سر به فلک کشیده

    یا مجسمه هایی که هیچ رنگی از آزادی بر آن ها نیست

    که مشعل دار آتش و خون و طبال جنگند

    چه کسی رهاییم می بخشد

    کدام مرد مردانه

    کدام سازمان جهانی

    کدام فلسفه باف

    کدام نظریه پرداز اینجا و آنجا

    مارکس، انگلس، هوگن، دکارت ؟

    نه

    زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

    شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

    او می آید

    آن منجی عالم

    که جهان در انتظار اوست

    آن مرد خدایی

    می آید و با آمدنش غم ها ز دل زایل می کند

    گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

    چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

    گر بیایی دهمت جان

    ور نیایی کشدم غم

    ای پدر نیکوکار

    ای آب گوارا

    ما تشنه کامان را دریاب

    فقد طال الصدی

    اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه

    *****

    نویسنده و گوینده : زینب مظفری (مدیر وبلاگ)   

    ادامه »

    کلیدواژه ها: امام زمان, امید, انسانیت, انگلس, دکارت, رئسا, فاصله, فاصله های طبقاتی, فلسفه, قرنطینه, مارکس, منجی, مهمان, هوگن, وزرا, کرونا
    موضوعات: مشق شب های دخترانه من, دلنوشته, مطالب تولیدی, کلیپ, محافظین حریم زینبی  لینک ثابت [چهارشنبه 1399-01-20] [ 02:47:00 ب.ظ ]

    2 نظر »
     
    •  خانه  
    •  جزئیات صاحب وبلاگ  
    •  ورود  
    •  تماس